چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لاله رخی تو را اگر فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
حکیم عمر خیام
سال نو مبارک!
.... دستهایت را می بندم .... تو تسخیر می شوی!
.... پاهایت را می بندم .... تو تسخیر می شوی!
نرمی انگشت سبابه ام آغازگر است ....
می کشم بر امتداد سپید(سبزه ی) تو .... روی منحنی ها ....
از پایین تا بالا .... از منفی تا مثبت .... آرام .... آرام .... قلقلک دار ....!
.... می لرزی .... رعشه می کنی .... تو تسخیر می شوی!
آرام .... آرام .... ؛ می گسترم سطح را .... انگشتان .... دست .... دستها ....
رعشه می کنی .... پیچ و تاب و .... تو خیس می شوی .... ، خیس خــــیس!
تو تسخیر می شوی!
فریاد می زنی .... فریــــــــــاد می زنی ....! و من، شلیک نمی کنم!
التماس می کنی .... و من، شلیک نمی کنم!
اوج می گیری ....! اااااوووووج می گیــــــــری ....!
دوستم می داری .... فریــــــــاد می زنــــــــــی! .... و بعد....
.... سکوت .... آرامش .... خواب ....
تو تسلیم شدی و من، شکارچی بی تفنگ!
تو سیگارو خاموش کن تا بگم . . .
چطور میشه با گریه هم دود شد . . .
چطور میشه با خنده هم زخم خورد . . .استادمان همه ی ساعات صرفِ حلِ مسایلِ موجودِ فیزیک کرد.بهنگامِ رجعت ترکِ ما را بی غم نمود و بر آن میل کرد.لذا مکدٌر و ناخوش شدیم و تصمیم نهادیم که چون خودش سر برتافته و ستیزه کنیم و قول زیر را نادیده بگیریم:
که:"به خدا اگر شرط مودٌت و وجود چند مادٌت نمی بود تاکنون ترک اُلفت کرده و چون تو سر بر می تافتم."
ولی دی طاقتمان نمانده زیرا دردِ رفقت به سببِ اعمالِ او بس گرانتر از رنجِ فرقت است.
پنجشنبه 4 خرداد 1374