خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

مساله!


بودن یا نبودن!

مساله این نیست...

ما از قبل بوده ایم،

و خواهیم بود،

شاید بیشتر از هم،

شاید کم تر از هم،


فهمیدن یا نفهمیدن!

مساله این است!

.... که ما هرگز همدیگر را فهمیده ایم یا نه؟!


پس پلک نزن...

خیره باش

خیره باش در نگاهم،

که فهمیدن ها را سالهاست در پس نگاه خیره ات جستجو می کنم...

...................


زندگی آغوش گرم و آرامیست که آن را می فهمی!

و عشق زمزمه ی نفسهاییست که نوازشگرند!

حتی در خواب!

وقتی که حجمی از عشق را به درون می فشاری!

به امیدِ ناامیدی که از او عبور کنی...

این است طعم رستگاری...

طعمی که سالهاست آرزوست!

و من هنوز در کوچه پس کوچه های نا امیدی جستجوگرم....

به امیدِ رستگاری....!

از عشق! با عشق! در عشق!


 

نظرات 3 + ارسال نظر
علی شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ب.ظ http://n-32.blogsky.com

اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست

بی شک!

الهام یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

دیر زمانیست که دیگر خود را هم نمی شناسم!
این غریبه ی مدفون شده در نا امیدی ها
که در حسرت رستگاری در خود غرق شده را نمی شناسم...

...............
خوش اومدی...

دریغ از این که شاید در گوشه ی قلبی باشی!
................
ممنون...
اومدنم انگیزه می خواست که به من الهام شد

الهام سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:40 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

امیدوارم دیگه سالی یه دفعه نیای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد