حقیقتِ پُر را رها کن
و
به خلا پوچِ آدمیان بپیوند!
نه!!
هرگز!
دستمو بگیر و بیا ...
کجا....؟!
من از تبار اتشمطلسم شده و پر دوددروغ انسانها زیباتر از حقیقت من است
... پر از لحظه هایی که می سوزاند...آتش!و اشتیاقِ گنگِ چرخش در وهمِ دود!..............بند که پاره کنیم، حتی طلسم هم می شکند......من از هر چه گفتار، چه دروغ، چه راست بیزارم...همه ی راست های من تجربه ی لحظاتیست که همه آن را دروغین می پندارند!
شاید دروغین ندانند!اما به خود دروغ می گویند تا دست به آتش نبرند...
... و یا لذتِ سوختن در آتش را نمی فهمند!
نمی فهمند...!
نمی فهمند...! و نمی خواهند هم که بفهمند، لذت سوختن و دود شدن را!
خلا پوچِ آدمیان
نه! هرگز!!مقاومت خواهم کرد، تا لحظه ی آخر...اما نمی دانم لحظه آخر مرگ است یا تسلیم!
دستمو بگیر و بیا ...
کجا....؟!
من از تبار اتشم
طلسم شده و پر دود
دروغ انسانها زیباتر از حقیقت من است
... پر از لحظه هایی که می سوزاند...
آتش!
و اشتیاقِ گنگِ چرخش در وهمِ دود!
..............
بند که پاره کنیم، حتی طلسم هم می شکند......
من از هر چه گفتار، چه دروغ، چه راست بیزارم...
همه ی راست های من تجربه ی لحظاتیست که همه آن را دروغین می پندارند!
شاید دروغین ندانند!
اما به خود دروغ می گویند تا دست به آتش نبرند...
... و یا لذتِ سوختن در آتش را نمی فهمند!
نمی فهمند...!
نمی فهمند...!
و نمی خواهند هم که بفهمند،
لذت سوختن و دود شدن را!
خلا پوچِ آدمیان
نه! هرگز!!
مقاومت خواهم کرد، تا لحظه ی آخر...
اما نمی دانم لحظه آخر مرگ است یا تسلیم!