خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

هرگز!


حقیقتِ پُر را رها کن

                             و

                                به خلا پوچِ آدمیان بپیوند!


نه!!

هرگز!


نظرات 5 + ارسال نظر
سپهر چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

دستمو بگیر و بیا ...

کجا....؟!

الهام چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ب.ظ http://elham7709@yahoo.com

من از تبار اتشم
طلسم شده و پر دود
دروغ انسانها زیباتر از حقیقت من است

... پر از لحظه هایی که می سوزاند...
آتش!
و اشتیاقِ گنگِ چرخش در وهمِ دود!
..............
بند که پاره کنیم، حتی طلسم هم می شکند......

من از هر چه گفتار، چه دروغ، چه راست بیزارم...
همه ی راست های من تجربه ی لحظاتیست که همه آن را دروغین می پندارند!

الهام پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

شاید دروغین ندانند!
اما به خود دروغ می گویند تا دست به آتش نبرند...

... و یا لذتِ سوختن در آتش را نمی فهمند!

الهام پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

نمی فهمند...!

نمی فهمند...!
و نمی خواهند هم که بفهمند،
لذت سوختن و دود شدن را!

سپهر پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

خلا پوچِ آدمیان

نه! هرگز!!
مقاومت خواهم کرد، تا لحظه ی آخر...
اما نمی دانم لحظه آخر مرگ است یا تسلیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد