خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

به خود آ...


حقیقت نه به رنگ است و نه بو،


 نه به های است و نه هوی


نه به این است و نه او،


 نه به جام است و سبو


گر به این نقطه رسیدی 


به تو سر بسته و در پرده بگویم


تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را :


آنچه گفتند و سرودند، تو آنی 


خود تو جان جهانی


گر نهانی و عیانی تو همانی 


که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی


تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی


تو خود اسرار نهانی


همه جا تو نه که یک جای نه یک پای 


همه ای با همه ای همهمه ای


تو سکوتی


 تو خود باغ بهشتی


تو به خود آمده از فلسفۀ چون و چرایی


به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی


در همه افلاک بزرگی 


نه که جزئی نه که چون آب در اندام سبوئی


تو خود اویی


به خود آی تا در خانه متروکۀ هر کس ننشینی


و به جز روشنی شعشعۀ پرتو خود هیچ نبینی


و گل وصل بچینی ...


دانلود


کجا؟!


تو را کجا صدا کنم؟


 بگـــــــــــــــــــــــــــــــــو!!!


دانلو ترانه

جاری خواهم... جاری تر!


روزمرگی هایم در پس یک شکستگی، صورتم را سخت می سوزاند؛

به امید تقارنی بهتر!...

در اندیشه ام ترجمانی از بردارها!

بردارهایی در امتداد ذرات!

ذراتی از سیال!

و من هم در سیلانِ عبور... عبور از هندسه ی کشف، درک و دانستن!

تولد شعور و لذت فهمیدنِ عمیق... آگاهی، رسوخ و باز هم سیلان...


ترک خواهم کرد... روزگار پر از روزمرگی را ترک خواهم کرد...

جاری خواهم شد...جاری تر!


اسفند 91