خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

خلوت دریایی

تو این خلوت دریایی، پر از ماسه و تنهایی

دل از دوری تو تنگه، کجایی ای عشق رویایی

چشام خیره به خورشیدند، که غرق غروب دریا شه

شب تیره بیاد آخه، میگن ستاره اونجایی

وزن دوری ات!

وقتی دور می شوی

هر کیلومتر یک کیلوگرم شده

و چون وزنه ای،

قلبم را می فشرد...

در آغوش تو سبک بار ترینم!

مرز شکار!

پشت گوشت را دیده ای؟

پشت گوشت را دیدم،

بوییدم،

بوسیدم،

گزیدم،

ناله هایت باشکوه بودند...

تسخیری تا مرز شکاااار!

چال گونه

ای  فاتح آرامشم، توو قلب این خونه
ای کاشف  زیبایی نقشیده بر گونه
ای اولین، ای آخرین ای تک درخت عشق
 این  خنده ی گونه به توست، بر سبک وارونه

تسخیر

غرق در تنگنای تنم

در اشک خود تسخیر شد

بی هیچ شکار!