خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

مرگ ابدی...

لعنت به سیانور نبودنت.... در دم میکشد مرا....

یک روز که کمی نبودی... حجم آسفالت بین دو شهر را رکاب زنان بلعیدم....

آسفالت پادزهر سیانور بود...

اما در من اثر نکرد...

زنده ماندنم فقط با "داشتنت" میسر شد......

حالا که هر روز بیمارتر تو میشوم

حجم تمام آسفالتهای دنیا هم نمیتواند اثر سیانور نبودنت را التیام بخشد....

من مرده ام

و در دنیایی زاده شده ام که تو سرچشمه حیاتی

بی تو مرگم ابدیست....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد