خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

چشم های قلب ریزت!


خسته بودم...

چشم هایم را بستم!

پرده ی رو به روی چشم هایم سیاه شد!

ناگهان در سیاهیِ روبرویم تصویری از چشم های تو درخشید!

آه...

قلبم به آرامی فرو ریخت!

.................................

چه چشم های قلب ریزی!

چه قلبِ لرزانی!

چه دنیای عجیبی!

چه آرامش قشنگی!

................................

چشم هایم را دوباره می بندم

تمام وجودم غرق آرامش است!

آرامشی بر آوارِ قلبِ فرو ریخته ام!


نظرات 1 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com

خوشبختی یعنی ثانیه ای که کسی در بمبست نگاه تو با مهربانی آشنا می شود...

... به همین سادگی و شکوه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد