تنم را آشیانه کن، تنم را آشیانه کن؛
که سرماییست زمستانی؛
در این دریای پر طوفانِ آرامش
هر از گاهی شعور شعری شهوت گون
نوازش می کند "او" را
که در جسمت پدیدار است.
تو آتش را نثارم کن
که سرماییست زمستانی.
باید طعم خوبی داشته باشد...
آن لبها!