دلم صد بار می گوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیــــــده می افتـــــد بر آن بالای فــتــانم
پ ن :
آغوش تو صورتیست؛
پُرِ عطر گُلِ یاس!
ما باهاری وسط پاییزیم، عاشقانه های حلق آویزیم، برگ زردیم و فرو می ریزیم،
سلام گفتی عِطرِ!! یاس!یاده عطر شابدولَظیمی هاعیکه میذاشتم لای سجادم افتادم !بوی عرفانی ای به وجود می آورد ! موقه سجود!
آخیییی...دلم گرفت... سادگیمونو میگم...دلم واسش گرفت!
جالب اینجاس که یکم که میموند هاااا بوی پا میگرفت @@و فرک میکردیم هر چی این بو غلیظ تر باشه رویاعی تره و بیشتر تا دسته به ملکوت اعلا !!! فرو میریم @
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرم...
ما باهاری وسط پاییزیم،
عاشقانه های حلق آویزیم،
برگ زردیم و فرو می ریزیم،
سلام


گفتی عِطرِ!! یاس!
یاده عطر شابدولَظیمی هاعیکه میذاشتم لای سجادم افتادم !
بوی عرفانی ای به وجود می آورد ! موقه سجود!
آخیییی...دلم گرفت... سادگیمونو میگم...دلم واسش گرفت!
جالب اینجاس که یکم که میموند هاااا
بوی پا میگرفت @@
و فرک میکردیم هر چی این بو غلیظ تر باشه رویاعی تره و بیشتر تا دسته به ملکوت اعلا !!! فرو میریم @
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرم...