-
دوست داشتنت!
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1395 21:20
با خود فکر می کنم که دوست داشتن تو از چه جنسی است.... راستش....دوست داشتن تو جنس ندارد... بی جنس است... فقط روح دارد... یک روح رها که دایم در من می لولد و تو را جستجو می کند... روح تو را.... آری زیباترینم! دوست داشتن تو "جنسی" نیست!
-
لبان خوش رنگی که ....
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1395 14:20
دیروز: خواستنیِ درخشان در دامان سیاهی شب بود؛ بوی یاس می داد... بوی یاس! قرمزی خوش رنگ لبانش در سپیدی پر درخششِ او به خود می بالید. نگاه نیمه بازش به حاشیه ی زمین بود و درختانش. درخت هم محو تماشا... این روزها انگشتان زیبایش مرگ را ورق می زند؛ در بینهایت دنیایی که دایم از او می میرد. داستان مرگ شنیدنیست، از لبان خوش...
-
پاییز...
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1395 21:50
با زندگیِ بی تو درگیرم شاید دارم پاییز می گیرم پاییز (مانی رهنما)
-
طعم رویا...
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1395 06:56
لب های زیبا با طعم رویا
-
بوی تند...رنگ، رنگ!
جمعه 7 اسفندماه سال 1394 19:53
شکافته از میان، دو حجم تیره و در میان، سپیدی قشنگ، بوی تند... رنگ، رنگ. من قشنگ، او قشنگ، سایه ها تیره اند؛ تیره های زشت رنگ. ولی آسمان آبی است، پشت چشم سایه ها؛ سایه ها را می کُشد، آن نوارِ زرد رنگ. من رها، او رها؟! در دل شکوفه ها؟! بوی تند... رنگ،رنگ؟! من و آغوش و تفنگ؟!
-
باران
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1394 18:27
باران که بارید، لمس لبان کوچکش شمال غربی قلبم را چند برابر کرد. او خنک، معصوم و زیبا بارید. دست های خیسِ باران ی ام بوی عطر گل های بهاری می دهند گرچه باران، نیمه ی زمستانیست!
-
ابر...
دوشنبه 21 دیماه سال 1394 23:04
مهربان و صمیمی چون ابر فرو میریزانی باران درونم را... ...... صدا... نگاه... ... تبلور خط ممتد آرامش ... و تعجب های زیبا!
-
سزای عشق
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1394 20:40
این همه عشق را یک بوسه سزا نیست؟!
-
دختر بابای قصه ها...
جمعه 14 فروردینماه سال 1394 19:17
حیف از سکوت بانو، دختر بابای قصه ها!
-
جزتو!
شنبه 28 تیرماه سال 1393 11:39
همه گفتند جز تو!
-
بی تاب ترین
شنبه 3 خردادماه سال 1393 19:01
... بهار سبزمان می گذرد... غنچه ها بی تاب شکفتنند، آسمان صاف و آبیست، خاک بود، نور هست، آب نیست... بی تاب ترین قطره هاییم... پی نوشت: فقط آیینه
-
گور کور عاشقان
جمعه 12 اردیبهشتماه سال 1393 18:20
... لاله واژگون شده بود! ... اشک هم میریخت! شاید بهار، گورِ کورِ عاشقان است هنوز! پ ن : شعر را فروگذار؛ و آنچنان فرو بیفت که تمام لایه ها را با عمق جان گذر کنی... لایه ها را دریاب! لایه های مرزی! هندسه ی واقعیتِ ملموسِ گنگ را دریاب! رستگاری دارد! هر چند کم؛ هر چند با غم!
-
فقط دستاتو می بوسم...
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 19:49
اگه تو خواب و بیداری گرفتار یه کابوسم اگه پروانه ام اما دارم تو پیله میپوسم اگه بی تاب خورشیدم ولی محکوم فانوسم نترس از داغی لبهام فقط دستاتو میبوسم فقط دستاتو میبوسم همین یعنی همه دنیا همین یعنی سفر کردن از اینجا تا خود رویا همین یعنی که گهگاهی بشه نزدیک عطرت بود همین یعنی که این برکه شده همسایه با دریا بزار معبد...
-
احمقانگی
جمعه 15 فروردینماه سال 1393 16:19
قاعده ی همیشگی عشق آن که جستجوگر است آن که قاب تو را دایم اندازه می زند آن که بی تو نیست می میرد، نابود است و من بی او هیچ و زندگی بی او پوچ باز هم یافت کلاغکی سیاه نشسته بر پنجره ها **** کورسویی نبود فقط شمعکی در تاریکی نور بود من دیدم نور بود من شنیدم نور بود، نور! از دریچه ای نیمه باز گاهی هم تابش گاهی هم خواهش اما...
-
تنم را آشیانه کن
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 01:28
تنم را آشیانه کن، تنم را آشیانه کن؛ که سرماییست زمستانی؛ در این دریای پر طوفانِ آرامش هر از گاهی شعور شعری شهوت گون نوازش می کند "او" را که در جسمت پدیدار است. تو آتش را نثارم کن که سرماییست زمستانی.
-
لب هایش
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 22:55
باید طعم خوبی داشته باشد... آن لبها!
-
پُر...
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 19:34
پُرم از هیجان اتفاق های خوبی، که گاهی نمی افتند.
-
از دل نه اما...
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 22:24
بی میلی مفرط را که شنیدم؛ بُریدم! از دل نه اما! پ ن : هنوز هم گاهی سیب می درخشد!
-
گفت و گو
شنبه 4 آبانماه سال 1392 23:13
گفت: " من و انکار شراب... این چه حکایت باشد! " سرودم: " تو که انکار کنی، چاره ی این کار کنی؟ پند من را بنیوش، باده ی این جام بنوش " سبزی و درخت همواره می رویید... غروب سبز را پر رنگ کرده بود.... من خسته... آرام چشم فرو بستم....آرام....
-
شیرین ترین گناه
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 22:50
گرچه این روزها غرقِ گناهم؛ اما، شیرین ترین گناه لمسِ تو بود!
-
درخواستِ فراموشی
جمعه 14 تیرماه سال 1392 11:44
ای تبلورِ تصوراتِ پوچِ من! ای شیرینیِ حقیقتی که تلخ و دروغین بود! ای خاطره ی چون دود، رویاییِ من! ای فراموشیِ مطلق، رهایی، شیداییِ من! ای که آغوش تو انتهای زمین، آغاز پرواز، آسمان بود! ای که در آغوشت ماند و مُرد همه ی شورها، عشق ها! ای قله ی بلند فتح شده، که تو را سخت فرو افتادم! ای اولین! ای آخرین! ..... چرا؟ چرا گم...
-
به خود آ...
جمعه 17 خردادماه سال 1392 23:15
حقیقت نه به رنگ است و نه بو، نه به های است و نه هوی نه به این است و نه او، نه به جام است و سبو گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را : آنچه گفتند و سرودند، تو آنی خود تو جان جهانی گر نهانی و عیانی تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی...
-
کجا؟!
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 23:38
تو را کجا صدا کنم؟ بگـــــــــــــــــــــــــــــــــو!!! دانلو ترانه
-
جاری خواهم... جاری تر!
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 14:36
روزمرگی هایم در پس یک شکستگی، صورتم را سخت می سوزاند؛ به امید تقارنی بهتر!... در اندیشه ام ترجمانی از بردارها! بردارهایی در امتداد ذرات! ذراتی از سیال! و من هم در سیلانِ عبور... عبور از هندسه ی کشف، درک و دانستن! تولد شعور و لذت فهمیدنِ عمیق... آگاهی، رسوخ و باز هم سیلان... ترک خواهم کرد... روزگار پر از روزمرگی را ترک...
-
تو کجایی الان منبع اکسیژن...
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 09:37
تو اگه برگردی، ماسک اکسیژن هست... دانلود ترانه
-
کجا گمت کردم
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 21:50
کجا گمت کردم تو این شب جاری هنوز میخوابم هنوز بیداری هنوز خوشبینی به سبزی فردا کجا گمت کردم کجای این دنیا ما اهل هم بودیم هم شب و هم فانوس کجا گمت کردم کجای این کابوس پشت کدوم ابر بارونی پاییز کجای این هق هق این گریه ی یکریز شاید که برگردی شاید که پیدا شی شاید که آغازی در انتها باشی تمامِ دیروز و پی تو میگردم کجا گمم...
-
نقطه ی انتها
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 17:23
تو نقطه ی انتهایی! ... به تو هرگز نمی توان رسید...
-
همه افسانه
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 20:21
چون پیر مغان دید که مستسقی آبم بنمود پیاپی دو ســـــه پیمانه شرابم تا حشر خــــــراب از اثر بادهی نـــابم نبود بـه کسی حـــال سؤالات جـوابم جز با می و میخانه پ ن : چون از اثر باده شــدم بیخود ومدهوش زد مهر سکوتم به لب و گفت که خاموش گردید سراپـــــای وجودم همه چون گوش حرف دو جهـــــان از نظرم گشت فراموش چون بُد همه...
-
پادمه
جمعه 8 دیماه سال 1391 16:44
می رویید.در جنگل، خاموشی رویا بود. شبنم ها برجا بود. درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر... آیا بود؟ خورشیدی در هر مشت: بام نگه بالا بود. می بویید.گل وابود؟ بوییدن بی ما بود: زیبا بود. تنهایی، تنها بود. ناپیدا، پیدا بود. "او" آنجا، آنجا بود. سهراب سپهری
-
مشکل عشق...
شنبه 2 دیماه سال 1391 07:50
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکــــــــر خطا نتوان کرد پ ن : بجز ابروی تو، محراب دل حافظ نیست طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد