خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

پاسخ...

تلخ کنی دهان من

قند به دیگران دهی

نم ندهی به کشت من

آب به این و آن دهی

مولانا

...........................

...........................

پاسخ:

قند تویی، منگ منم

آب تویی، سنگ منم

خسته منم، بسته منم

از قفسم رسته منم

...........................

قند بده منگ شدم

از طلبت سنگ شدم

آب بده تشنه منم

از عطشت رنگ شدم

............................

آب تویی، نم بدهم؟

این همه تو، کم بدهم؟

شهد تویی، قند بدهم؟

نای تویی، دم بدهم؟

...........................

بوی تو و نفس چه کم!

طعم لبت، شراب من...

روی تو و نگارگی...

در اندرون به سادگی

شکاف ها، قطاع ها ...

نه انفجار سازها...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد