خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

چهار رفیق، نقشه ی دقیق


در یک جنگل زیبا کلاغ و موشی و لاک پشت «لاکی» با هم دوستان صمیمی بودند و در هنگام گرفتاری به همدیگر کمک می کردند. روزی به کمک کلاغ آهویی نجات پیدا کرد و به جمع دوستان پیوست. یک صبح قشنگ، سه دوست متوجه شدند که از آهو خبری نیست. کلاغ پرکشید و از بالا آهو را دید که به دام صیاد افتاده است. او موشی را خبر کرد و لاکی به آرامی می رفت تا اگر توانست کمکی به آنها بکند. خیلی زود آهو به کمک موشی نجات یافت و به همراه کلاغ و موشی آنجا راترک کرد. لاکی که تازه به محل دام رسیده بود در دست صیاد اسیر شد و این بار آهو و کلاغ و موشی با کمک هم او را نجات دادند و دوباره هر چهار دوست به شادی و بازی پرداختند.

http://www.4shared.com/mp3/wqHNgo4u/4_rafigh-naghsheye_daghigh.html


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد