خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...
خاطرات یک درخت...

خاطرات یک درخت...

حس نوشته هایم...

جایی که هستم جایت خیلی خالیست!


جایی که هستم جایت خیلی خالیست!


... در ارتفاع 1000 متری کوهی کوچک،

اسلحه ای بر دوش، در حالِ صعود...


پشت سرم، سایه ی سنگین کوهی بزرگ! 

من در آن سقوط!

آی فرهاد...آی فرهاد...آی فرهاد...آی فرهاد...آی فرهاد.......


هوای سرد زمستانی را می بلعم و نفس گرمم را بیرون می دهم،

نفس های به شماره افتاده...ها...ها...ها...ها...ها...

در سکوت سردِ کوه تنها چیزی که می شنوم

صدای نفس های به شماره افتاده ام است،

ها...ها...ها...ها...

 و در عمق افکارم،

در پس زمینه ی نفس های گرم و به شماره افتاده ام...

صدای نفس های سردت، نفس های به شماره افتاده ی سردت را

می شنوم،

ابتدا گم و گنگ،

اما آرام، آرام شمرده و واضح!

صدای نفس هایمان در هم می آمیزند،

و شعر در هم آمیختن دوباره سروده می شود!


جایی که هستم جایت خیلی خالیست!


دل را بگو بگذار که برود...


ستاره هایی که چشمکهایشان شادی اَفشان بود،

پشت ابرهای مات و یخ زده پنهان شده اند،


بگذار برود...


ستاره های دنباله دار دم بریده شده اند،

حالا دیگر چیزی نیستند جز نقطه های نورانیِ متحرک و سرگردان،

بدون هیچ امتـــــدادی،

فقط چشمک می زنند،

چشمکشان هم پیدا و پنهان شدن هاییست که پشتِ ابرهای مات اتفاق می افتد،


بگذار برود...


نسیمی که همیشه می وزید و شب را خوش تر می کرد،

خفه شده!

سکون سختِ هوای شب،

 ماتی و منگی فضا را چند برابر کرده،


بگذار برود...


بگذار برود،

نه به امیدِ روزی که شاید برگردد،

به امید روزی که شاید دوباره زاییده شود،

از سمتی دیگر،


پس بگذار که برود...

دل را بگو! بگذار که برود...


کال ها رسیده می شوند...


"رسیده" سهم تو نیست،

"کال" را نمی پسندی،

شوق میوه در تو جاری،

حسرت میوه را همیشه در خود داری!


پس چه باید کرد؟!


"رسیده" را باید دزدید؟

تلخیِ "کال" را تحمل کرد؟

شوق میوه را پژمرد؟


یا درختی باید کاشت؟!

یا درختی باید شد؟!


کال ها رسیده می شوند....



Wings Of Fantasy


Veil your face ,o lonely moon

So as for reason to become a loon

Closed my eyes ,butterflies ,fantasy rise  ,from paradise

Just one way is left for me to live : drown by wings of fantasy

Falling up ,growing down .fading  aisles  led to sigh


http://www.4shared.com/mp3/VbPrFaG3/The_Ways_-_Wings_Of_Fantasy.html

غوطه ور در رویا...


در خیال وهم آمیزم

سرودی غمگین می شنوم

سرودی لرزان و گاهی کِشدااار...

سرودی پر از مرثیه های غریب

سرودی پر از آرزوهای گم

پر از وهم های گیج

.....................

حرکت سریع انگشتان روی کلاویه های پیانو

ظریف و سریع، سریع و ظریف....

آنچنان سریع، آنچنان ظریف که موسیقی نفوذ می کند...

نفوذ می کند به رویاهایم...

و فضای رویاهایم وهم انگیزتر می شود...

وهم بیشتر می شود

و لمسِ وهم راحت تر!

........


در خیال وهم آمیزم

سرودی می شنوم

سرودی که گاهی هم بر لبانم جاری می شود


سرُ می خورم...

از اینجا به آنجا

از آنجا به اینجا

از وهم به واقعیت

از واقعیت به هم


آنچنان سریع

آنچنان ظریف

که در رویا غوطه ور می شوم...

......................


و زیباترین این حس اینست که

تو نظاره گری!


PS:

     Every thing is forbidden but I am free in my dreams!